نی نی چهار ماهه من...
سلام به گل امیدم،سلام ستاره ی زندگیم.ببخشید مامان جونم که توی این مدت به وبت سر نزدم بجز تنبلی هیچ بهانه ی دیگه ای ندارم امیدوارم مادری رو ببخشی،ولی قول میدم از این به بعد مدام بیام از خاطره هات بنویسم،ولی در عوض کلی عکس و خاطره دارم.اول از همه از4ماهگیت شروع میکنم توی این مدت هیچ تغییری نکردی فکر کنم به خاطر دندونات باشه که این همه گریه میکنی من که کلا قید مهمونیو ،بیرون رفتنو زدم چند وقتی بود شوهری همش میگفت باید موهای پسرم رو بتراشم تا پر پشت تر بشه ولی من کاملا مخالفت این موضوع بودم آخه چه ربطی داره...خلاصه بعد از صحبت های مکرر من رضایت دادم که موهات رو بتراشن ولی میگفتم به شرطی قبول میکنم که 1توی زمستون باشه که بتونم کلاه سر پسرم بزارم2تا اطلاع ثانوی بیرون اومدن از خونه ممنوع آخه خیلی بدم میومدپنج شنبه رفتیم خونه آقاجونت تا موهات رو بتراشن بعد از کچل شدنت من حتی توی خونه هم کلاه سرت میزاشتم اینم از عکساش...